یحیی دهمل
ابراز نظر
پیرامون حزب متحدملی
از دیر زمانی بدینسو می خواستم تا
نکات نظر خود را پیرامون حزب متحد ملی آقای علومی ابراز بدارم.
اما فکر کردم که اقای علومی نیز حق
دارد تا مانند سایر افراد حزب دلخواهش را ایجاد نماید،با خود اندیشیدم و گفتم آیامگر
تاکنون احزابی از همین قماش از جانب آقای "جسور"اسحاق زی و امثال ان ده
ها حزب و گروپ ایجاد نگردیده است . صرف نظر از این که این افراد و اشخاص با بروز
عقده رهبر (!) شدن ضربه مهلکی بر پیکر افگار و خونین حزب ما
ح.د.خ.ا،این حزب شهیدان و قهرمانان وارد نمودند؛ با انهم ایجاد احزاب و سازمان ها
ولو به اشاره ،دستور و حمایه هرکس و هر کجایی باشد حق مسلم همه انانی که میل و
علاقه فعالیت سیاسی را دارند می باشد.
اما پس از سفر آقای علومی در ختم
کار کنگره موسس(!) آن به کشور های اسکاندناوی و انجام مصاحبه معروف وی با نشریه
وزین آزادی چاپ دنمارک که در ان جرأت نموده و پس از سکوت طولانی در رابطه به
چگونگی تشریک مساعی وی با دولت آقای کرزی،وجوه مالی و منابع تمویل کننده آن،معضلات
امنیتی و مسایلی از همین ردیف گفت،سبب شد که سخن چند در این موردبنویسم. بدون شک
اظهارات آقای علومی را می توان بیان صریح تایید افواهاتی که از مدت زمانی بدینسو
در رابطه به زد وبندهای پنهانی با آقای کرزی که پس از سفر سال گذشته وی به امریکا
به وساطت غفار کرزی که خویشاوند نزدیک آقای علومی و کاکای آقای کرزی بوده و فعلا
کاردار سفارت افغانی در جمهوری چک می باشد،تلقی کردو بر ان صحه گذاشت که این
واقعیت تلخ نه تنها مایه اندوه و رنجش خاطر انانی که تا انزمان به این مطلب بی
باور بودندگردید ،بلکه ضربه شدیدی بر موقف آقای علومی و همراهان وی نیز واردکردوبهتر
است بگویم که چهره ها عریان شد .
به هر حال من به مثابه یک تن از
اعضای ح.د.خ.ا که تمام زنده گی اگاهانه سیاسی خویش را مدیون این مکتب بزرگ دانسته
و افتخار عضویت آنرا دارا می باشم ،پس از انديشه زیاد تصمیم گرفتم تا نکات نظر
خویش را ابراز دارم ،زیرا با تاسف آقای علومی علی الرغم این همه مسایلی که خود بر
ان معترف است نه به عنوان شخصیت مستقل سیاسی که حزبش را ایجاد نموده در گردهمایی
ها حضور به هم میرساند،بلکه می خواهد خود را در نقش بسیج کننده حزب و به اصطلاح
خودش "خانواده " بزرگ یعنی ح.د.خ.ا جازند که این موقف اقای علومی برای
اگاهان از بازی های اوپراتیفی مضحک جلوه نموده و به مثابه رسوایی برای حواریون وی
نیز تلقی می گردد. گرچه اقای علومی خود به اصطلاح عوام "چلوصاف اش را از آب
کشید"اما با آنهم بی مورد نخواهد بود تا مختصرأ روی توضیحات و مصاحبات وی مکث
نمایم :
برای من نهایت رنجدهنده است در
رابطه به کسی که تا مدت زمانی قبل برایم ایده آل و نمونه بود چیزی بنویسم .
به یاد دارم زمانی که کتاب ((
توفان در افغانستان )) اثر جنرال الکساندر لیاخوفسکی مشاور ارشد نظامی شوروی در
افغانستان را مطالعه می کردم و مطالبی از موصوف در رابطه به ارتباطات جنرال علومی
با امریکایی ها و سازمان جهنمی استخباراتی آن تذکر رفته بود نه تنها برای من غیر
قابل قبول و دور از واقعیت پنداشته شد،بلکه مجموعه از اکاذیب و دروغ های جنرال
روسی برعلیه همتای افغانی اش پنداشته گردیده و مرا زیاد آشفته ساخت که چه طور این
جنرال روسی درموردهمچوشخصیت برجسته نظامی اتهام بسته و وی را به ارتباط و پیوند با
سی،آی،ای متهم می سازد ؟
به هر حال اکنون که یخ ها آب
گردیده و نقاب ها دریده می شود نباید همچو قهرمانان (!)تخیلی و خود ساخته باز هم
از نام حزب ما ،حزبی که با دریغ و درد همچو افراد موقف طلب را که منافع شخصی شان بالا تر از منافع وطن و
مردم شان اولویت داشت،کم تجربه نکرد، حرف زده و از نام اعضای ان تجارت سیاسی
نمایند.
حزب ما سزاوار همچو ضربات پس از
انهمه زخم های که تا کنون التیام نگردیده است نمی باشد .
حزب ما که چهل سال عمر پر از فراز
ونشیب را توأم با افتخارات،قهرمانی ها و قربانی های بیشمار در شرایط نا مساعد
سیاسی کشور به خصوص سال های جنگ وسیع اعلام ناشده امپریالیستی در سال های حاکمیت
حزب ما ،قافله سالار جامعه افغانی به سوی ترقی ،پیشرفت و تعالی کشور ما بود. حزبی
که سر آغاز آن همه چرخش های بنیادی جامعه به سوی اعاده حقوق زحمتکشان و ملیت های
با هم برادر کشور ما به حساب میرود .پس این جفا به انهمه اعضای ان که در زیر چکمه
های ستم و استبداد رژیم های جهادی- طالبی تاب مقاومت اورده و با افتخار و غرور در
وطن شان زنده گی شان را ادامه دادندکم نیست که آنهارا در زیر فشار حکومت فعلی که
هنوز هم در انجا بنیادگرایان حاکمیت دارند، قرار داد؟
آیا ضربه جبران ناپذیر ی که اخوند
های ایران برپیکر حزب توده ایران وارد کرد برای آقای علومی نمی تواندکافی باشد؟
آیا لازم است که یا از روی عطش رهبر شدن ،یا تطبیق پلان های پذیرفته شده در پی سفر
های ایتالیا- امریکا بر کتله یی عظیمی از
همان خانواده که شما خود را وارث (!) آن دانسته و می خواهید دوباره متشکل سازید
ضربه زد؟
آیا شما اطلاع دارید که پس از تدویر
کنگره حزب شما چون صاعقه دوصدو بیست کارمند امنیت دولتی که با هزاران مشکل توانسته
بودند وظایف شان را ادامه دهند،از کار سبکدوش گردیده اندو همین حالا حیات ده ها تن
دیگر اعضای حزب به خطر مواجه گردیده است .
آقای علومی شما که از نام بسیج
کننده خانواده در هر جا ظاهر گردیده و صحبت می نمایید ،آیا می دانید که آن خانواده با شما نیست ؟ کافی خواهد بود اگر بگویم که از ١٧٠ عضو کمیته مرکزی ح.د.خ.ا(حزب
وطن)حتا ده تن ان با شما نیست ، پس چه طور می خواهید کار خود را مشروعیت دهید؟ به
طور کل شما این را متوجه هستید که به جز مشتی از افراد معامله گر ، بدنام و موقف
طلب که دیروز نیز از جمع حزبی های راستین تجرید گردیده بودند،اعضای واقعی حزب با
شما نیستند؟ تا جایی که من شناخت دارم، باتاسف شما را کسانی همراهی می نمایند که
نه تنها گذشته سیاسی انان بلکه زنده گی شخصی شان نیز مورد سوال جدی برای همه اعضای
حزب و به خصوص سابقه داران حزب قرار دارد .
آقای علومی شما متوجه هستید که با
تدویر(!)کنگره حزبی تان که خلاف نورم های تشکیلاتی دایر و قرار گفته خودتان به عوض
٧٥٠ تن بیشتر از یکهزار نفر اشتراک ورزیده بود،که مسلمأ
در ان صورت نه به کنگره بلکه بیشتر به یک میتنگ مشابه است ،چه بمبی در فضای مکدر
سیاسی کشور ما منفجر گردید؟
چنانچه می بینیم این اقدام تمام نیروهای ارتجاع را به شدت علیه ما تحریک نمود.
مثلا وزیر عدلیه اقای کریمی پس ازجلسه بحث کابینه روی این موضوع رسما به
رسانه های گروهی اعلام نمود که « احزاب
کمونیستی مسئول جنگ وویرانی افغانستان اند اگر وزارت عدلیه اقدامات درین زمینه
انجام ندهد مردم افغانستان دست به تظاهرات خواهند زد» . واضافه میکند که «
دردوران حزب دموکراتیک مصایب فراوان به مردم کشوروارد شده واین مصایب
تا امروز ادامه دارد ولذا آنهاحق ندارند دست به فعالیت سیاسی بزنند » وادامه میدهد
« بر اساس قانون اساسی ١٩٦٤افغانستان ,احزاب کمونیستی حق فعالیت سیاسی را دراین
کشور ندارند . »
یک روز بعد ستره محکمه به وزیر عدلیه می پیوندد
وضمن صدور فیصله این اقدام را محکوم وغیر قانونی وغیر شرعی اعلام میکند که هیچیک
از احزاب وگروهای که در گذشته با دین ابراز دشمنی کرده اند حق فعالیت سیاسی را
ندارد .
چندی بعد جلسهً از ملا ها که دران ربانی و هم
چنان صبغت الله مجددی میانه رو اشتراک داشتند به عنوان عکس العمل, نه تنهاتاسیس
حزب متحد ملی را غیر شرعی اعلام داشت بلکه همان صبغت الله میانه رو گفت « من انها را ازکشتن عفو، کرده بودم اما انها حق ندارند فعالیت
سیاسی کنند . کمونست ها حق فعالیت سیاسی را ندارند اگر لازم شد من بار دیگر بر
علیه انها جهاد را اعلام خواهم کرد . درهمین گردهم ایی ملا ها فتوا صادر کرد که برمبنای
ان کلمه دموکراسی وحق ازادی زنان باید از قانون اساسی وقوانین کشور
کشیده شود زیرا این مفاهیم با شرعیت همخوانی ندارد » به ادامه ان در سمت شمال نیز
جلسات مشابه دایر گردید و مبارزه برعلیه حزبی ها ونیروهای مترقی به شعار روز اتجاع
سیاه مبدل گردید .
بر خلاف توقع ,اقای کرزی نیز به این
کارزارپیوست ودر کنفرانس مطبوعاتی وانهم
پس از برگشت از امریکا و اعلام حمایت قاطع
ان کشور ازخود در جواب سوال بر حزب وحزبی ها به شکل عریان وصریح حمله برد.
چنین به نظر میرسد که اقای کرزی بر مسودهً جدید
قانون احزاب استناد میکند که یک روز پس از تشکیل حزب متحد ملی درکابینه تصویب
شده ودر اظهارات وزیر عدلیه انعکاس دارد
که میگوید : « درصورت تسوید قوانین جدید به فعالیت کمونیست ها درا فغانستان اجازه
داده نخواهد شد » .
این درحالیست که قبل از تاسیس حزب متحد ملی در
طرح اولیه قانون احزاب که دردسترس است هیچگونه قید وقیودات دررابطه به فعالیت حزب
ویا حزبی ها وجود نداشت . از همه مهمتر
اینکه اقای کرزی پس از برگشت از امریکا و
برای اولین بارودر حالیکه خودرا برای انتخابات ایند ه کاندید میکند , با ادرس حزب
وحزبی ها صحبت میکند .
بدین سان به وضاحت دیده میشود که این اقدام که بنا به گفتهً علومی برای اعاده حیثیت و حضور
حزب وحزبی هادر کارزارسیاسی کنونی صورت گرفته است نه تنهابه این مامول کمک نکرد ,
بلکه در مطابقت به اظهارات وزیر عدلیه که« به مقامات واعضای سابق حزب اجازه فعالیت
سیاسی داده نخواهد شد » عملا حزبی ها ودر مجموع نیروهای حاکمیت سابق و همه نیروهای
تجدد طلب , دموکرات وترقی خواه را از فعالیت سیاسی محروم وبه چالش های خطر ناک
مواجه ساخته وبه یک مقابله نابرابر میکشاند . این درحالیست که قبل ازتاسیس حزب
متحد ملی , مبارزه بر ضد خطر بنیاد گرایی وافراطیت , جنگ
سالاری, حرف روز بود وجبهه اساسی مبارزه متوجه
ختم انحصار نظامی _ سیاسی این
نیروهای بود نه علیه حزبی ها.
حزبی ها این
اقدام رایک امر تسلیم طلبانه و یک حرکت
راست روانه میدانند . مثلا با وجوداین که در بیانیه اساسی شما به گونه یی ونحوی از
کارنامه حزب وحزبی ها یاداوری به عمل امده اما در برنامه ومخصوصا در اظهارات
شما به بی بی سی , حزب وحزبی ها در واقع
به باد ناسزا گرفته شده اند وحتا توهین گردیده اند.
بطور مثال شما دررابطه به فیصله ستره محکمه از جمله میگویید: « کمونیست گفتن به یک افغان
توهین است , مارا کمونیست میگفتند چنانچه شماری نیز اشراربی فرهنگ می گفتند. معنی
اینکه که هردو نادرست است . ودر جای دیگر میگویید « مجاهدین که فی سبیل الله جهاد کرده اند در قلب
مردم افغانستان جای دارند ....»
جالب این است که این اظهارات توسط یک عضو کمیته
مرکزی ح د خ ا « حزب وطن » ویک مدت رئیس تنظیمه ودگر جنرال وتحصیل کرده اتحادشوروی , اشنا و معتقد البته دیروز، نه
امروز به اندیشه های کمونیستی و« فاتح جبهات بزرگ » مبارزه بر علیه اشرار بی
فرهنگ صورت می گیرد .
اگر فرضا
این حرف ها را اساس قرار بدهیم , پس جواب باز مانده گان همان دها هزارشهید حزب را و دها هزار عضو حزب را که
در راه عالی ترین ارمانهای انسانی ودر مبارزه برعلیه مجاهدین که شما اکنون انهارا
مجاهدین فی سبیل الله میگویید , شهید شدند
ومبارزه کرده اند واکنون نیز می رزمند، چه میدهید؟ نقد گذشته حزب وبازنگری مشی وسیاست های گذشته
واتخاذ سیاست ها وروش های نوین یک امر ضروری وتوجیه پذیراست اما تسلیم طلبی وعدول
از ارمانها و اهداف مبارزه ترقی خواهانه یک انحراف وگناه کبیره شمرده میشود.
کتله وسیع از نیروهای حزب وحزبی ها عمل شما را
یک حرکت تفرقه افگنانه وانراضربه مهلک وکشنده به وحدت صفوف حزب وجنبش ترقی خواهانه
میداند . شما« خانواده را جمع میکردید»
اما میدانید که خانواده را به شدت متلاشی ساختید .بیبنید در جلسات شما بهترین رفقای دیروز شما حضور
ندارند وکار وفعالیت شمارا نه فقط رد میکنند بلکه انرا با منافع خانواده در ضدیت
میدانند . یقینأ که شما از ما بهتر
میدانید که از جمله ده ها هزار عضو حزب در
داخل کشور یک عدد بسیار قلیل ازین اقدام شما حمایت کردند واینک اکثریت مطلق حزبی
ها به بیهوده گی این تصمیم شما معتقد
میشوند . زیرا این اقدام درغیاب وخلاف اراده اکثریت حزبی ها صورت گرفته است وازین
رو نه قابل پذیرش است و نه قابل عفو و بخشش !
آیا
شما متوجه شده اید که این کاررا واقعا درغیاب خانواده حزبی وحتی بدون تفاهم ودر ضدیت به تصامیم«کمیته
تفاهم وهمبستگی المان » که چندین سال یک عده
را سرگردان ساختید و هم چنان بر ضد توافقات در رابطه به ایجاد نهضت میهنی که
در چندین نشست ان در هالند شخص شما و برخی
از حواریون تان اشتراک نموده و طرح را تائید نمودند،انجام دادید . شما کنگره را
ازنام حزبی ها دایر کردید, اما نماینده
گان کنگره از سوی چه کسی وچگونه انتخاب
شده بودند ؟ وحتی افرادی که هیچگاه عضویت حزب را نداشتند حزبی ها نامیده شدند،که صرف به تذکر اسمای آقایان
سیدمنصورنادری و مولوی جمیل ظریفی اکتفا می نمایم. شماازتفاهم وهمبستگی به حلقات دیگر سیاسی
ازجمله رفقای خلقی اطمینان داده بودید وانها را حتی عضو رهبری هم نامزد وانتخاب
کرده بودید اما فردای ان معلوم گردید که انها دعوت شونده گان بودند نه اعضای رهبری حزب شما . اظهارات آقای مزدوریار بیانگر
این وضعیت تاسف اور میباشد . بدین ترتیب
شما در حقیقت به وحدت تمام حلقات دیروز حزب صدمه وارد کردید . وبه قانونیت
ومشروعیت کنگره خود نیزضربه زدید . شما نه فقط صفوف جنبش را متفرق نمودید بلکه خودرا نیزتجرید وتنها ساختید .
بالاخره این
اقدام شما یک خودخواهی وجاه طلبی شمرده
میشود که به هر قیمت وبا زیر پا کردن تمام تعهدات وارزش های مبارزه ترقی خواهانه
به ان توصل جستید . بطور مثال : کاررابا
جمعی از رفقا در کمیته تماس وتفاهم هالند
اغاز کردید وزمانیکه از ایران برای تان چراغ های سبز روشن شد این رفقا را رها کردید و به دعوت پاسداران
ومقامات دولت ایران جهت افتتاح جبهه درغرب
افغانستان وایجاد نهضت ازادی بخش ملی افغانستان به کمک مالی ان کشور به ایران رفته
و بی نتیجه از انجا بر گشتید. بعدا به
ایجاد کمیته تفاهم وهمبستگی حزبی ها در المان به منظور تفاهم وبسیج حزبی ها متوصل
شدید . وبعدا این کمیته را نیز رها
کرده و رهسپار روم جهت تفاهم با ظاهرشاه
گردیده و سپس به امریکا و بالاخره بدست اوردن دعوت کرزی به
کابل جهت «جمع کردن خانواده » رفتید .
امااینک دیده شد که این همه تلاش ها فقط برای
کسب شهرت و ریاست حزب بود که سال ها برای
تحقق همچوآرزوتلاش ورزیدید. ولی به
یک قیمت بزرگ یعنی : تحریک شدید مخالفان واوردن اختناق سیاسی
وتضیقات برفعالیت وزنده گی حزبی ها ومجموع جنبش مترقی کشور, تفرقه وبی اعتمادی میان حزبی ها وتشتت بیشتر صفوف آن که به محروم کردن
ازادانه ومصئون نیروهای ترقی خواه از مشارکت وحضور موثر وفعالانه در وضعیت سیاسی
کشورانجامید .
با در
نظرداشت موضوعات فوق می خواهم برای آقای علومی خاطرنشان بسازم که : بگذارید تا حزب
ما بیشتر از این آلهً دست و افزار سیاسی آنانی که به خاطر ارضای خاطر خویش دست به
همچو تشکل ها می زنند قرار نگیرد. زیرا آنانی که وفادار به آرمان های پاک و والای
شهدای گلگون کفن حزب شان هستند،هیچگاهی فریب تبلیغات و وعده های معامله گران را
نمی خورند.دیگر کافی است که از نام ما اعضای ح.د.خ.ا که به صداقت راه مان ایقان
داریم تجارت سیاسی گردد.
ما به تعدد
احزاب و کثرت گرایی احترام گذاشته و این عمل را حق مسلم همه می دانیم ،اما برای
هیچ کسی اجازه آن را نخواهیم داد تا با ارمان ها و آرزو های شریفانه ما به بازی
بپردازند .
پس خواهش آخرین از شما این است که
هرکاری که می کنید،مختارید ولی از نام "خانواده" برای سرباز گيری سوء
استفاده نکنید !